در شرایطی که دامنه وسیعی از شهروندان ایرانی این روزها با مشکلات معیشتی فراوانی روبهرو هستند، مجله فوربس لیست تازهای از ظهور ثروتمندان ایرانی را منتشر کرد که در این بازه زمانی، ظهور کردهاند. طبقهای که در این شرایط دشوار معیشتی توانستهاند هر روز بر ثروت خود بیفزایند و ثروتهای نجومی کسب کنند. واقع آن است که در همه کشورها زمانی که تورم رخ میدهد، این ثروتمندان هستند که گلایهمند هستند و تلاش میکنند تا هر چه سریعتر، دوره تورمی در جامعه پشت سر گذاشته شود، اما در کشورمان با بروز تکانههای تورمی همه بار مشکلات اقتصادی و معیشتی بر دوش طبقات محروم سوار میشود. این یک زنگ هشدار و آلارم خطر است که در جامعه ایرانی به صدا درآمده است و چنانچه هر سریعتر برای آن فکری نشود در ادامه به اشکال خطرناکی در قالب آسیبهای اجتماعی، شکاف طبقاتی بزرگ و… ظهور پیدا خواهد کرد. پرسشی که با این مقدمات به ذهن خطور میکند آن است که دلایل بروز یک چنین طبقاتی از ثروتمندان در ایران چیست؟ واقع آن است که ایران در دهه 90 با میانگین 24درصد تورمی مواجه بوده است. در مجموع سه سال گذشته بیش از 115درصد تورم داشتهایم. ایران جزو 5 کشوری است که بالاترین تورمهای جهانی را داشته است. اما مسالهای که باعث ظهور ابرثروتمندان میشود آن است که نظامات بازتوزیع ثروت در کشورمان به درستی عمل نمیکنند. یعنی تورم در ایران به نفع ثروتمندان تمام میشود. به عبارت روشنتر، بیش از 75 میلیون ایرانی (دهکهای میانی و پایینی) بار اصلی تورم را به دوش میکشند. 5 میلیون نفر اوضاع نسبتا مطلوبی دارند و حدود 2 الی 3 میلیون نفر نیز با ثروتهای نجومی روبهرو هستند. دلیل اصلی یک چنین آرایشی آن است که سه ساختار مهم بازتوزیع ثروت که شامل نظام مالیاتی، بانکی و یارانهای است در اقتصاد ایران به نفع ثروتمندان جهتگیری شده است. برخلاف سایر کشورها که این سهگانه بازتوزیع ثروت به نفع طبقات محروم است.
نخست، سیستم مالیاتی: همه جای دنیا مالیات بر ثروت و مالیات بر مجموع درآمد و مالیات بر عایدی سرمایه وجود دارد. این رویکردهای مالیاتی ثروت را از طبقات بالا گرفته و به نفع طبقات محروم بازتوزیع میکند. با بروز تورم، با این ابزارهای مالیاتی تلاش میکنند تا ثروتهای نجومی طبقات بالا را به نفع طبقات متوسط و محروم بازتوزیع کنند. در ایران مالیات بر ثروت وجود ندارد. با بروز تورم، دارایی دهکهای برخوردار چندین برابر میشود، اما مالیاتی از آنها دریافت نمیشود. این در حالی است که در کشورهای اروپایی زمانی که یک ملک که 500 هزار دلار قیمت دارد و ناگهان در اثر تورم قیمت این خانه به یک میلیون دلار میرسد، سیستم مالیاتی مستقر، از صاحب ملک بیش از 90 درصد سود خالص را در قالب مالیات دریافت میکند و به نفع طبقات محروم بازتوزیع میکند. اما در ایران این روند معکوس است. یک حقوقبگیر با 5 الی 6 میلیون تومان حقوق، بلافاصله پس از واریز حقوق باید مالیات بدهد، اما سوداگری که با یک معامله و بدون هیچ سودی، صدها و هزاران میلیارد تومان سود کرده، مالیاتی پرداخت نمیکند.
دوم، نظام بانکی: در دهه 90 نرخ بهره حقیقی در ایران منفی بوده است. به عنوان مثال در دو سال گذشته تورم 40درصد بوده است. اما نرخ بهره اسمی بین 16تا 18 درصد بوده است. در این شرایط نرخ بهره حقیقی، منهای 22 درصد میشود. در یک چنین شرایطی هر شخص یا جریانی که به تسهیلات بانکی دسترسی داشته باشد، در آنِ واحد 22 درصد سود میکند. باید دید چه کسانی به تسهیلات بانکی دسترسی دارند؟ افراد و جریاناتی که از نفوذ بالا برخوردارند و یا از ثروت بالا برخوردار هستند، تسهیلات بیشتری دریافت میکنند. از یک طرف افراد دارای نفوذ و دارای رابطه از تسهیلات بهرهمند هستند و از سوی دیگر طبقات ثروتمند که وثیقه لازم برای دریافت تسهیلات را تامین میکنند و به این سود سرشار متصل میشوند. یکی از ریشههای اصلی افزایش ثروت طبقات بالا، این ساختار بانکی معیوب است که به جای توجه به اقشار محروم در راستای منافع طبقات دارا عمل میکنند. فرد محرومی که بخواهد برای جهیزیه فرزندش، یا گذران معیشت و…40 میلیون وام بگیرد با هفتخوان سیستم بانکی برای اخد وثایق و… مواجه میشود، اما ثروتمندان و افراد دارای رابطه و نفوذ به راحتی به وامهای صد یا هزاران میلیارد تومانی دسترسی پیدا میکنند.
سوم، نظام یارانهای: در اقتصادی ایران بیش از هزار هزار میلیارد تومان یارانه توزیع میشود. اما در شرایطی که جهتگیری این یارانهها به طور طبیعی باید متوجه طبقات محروم باشد؛ این طبقات برخوردار هستند که از این ساختار یارانهای سود میبرند. افرادی که کارخانهها یا بنگاه تولیدی دارند، سهم بیشتری از یارانههای انرژی میبرند، در حالی که کالاهای تولیدی خود را به دلار بازار آزاد به فروش میرسانند. از سوی دیگر خانوادههایی که مصرفگرایی بیشتری دارند و اقلام اساسی بیشتری خریداری میکنند، سهم بیشتری از یارانههای پرداختی دارند.
چهارم، عدم شفافیت و نوسانات اقتصادی: این مورد هم عامل بعدی است. در سالهای اخیر نوسانات پیدرپی در نرخ داراییها در بازارهایی چون دلار، سکه، مسکن، خودرو گرفته تا بورس و اخیرا هم بازار رمرزارزها ظهور پیدا کرده است. این نوسانات باعث ثروتهای نجومی، برای عدهای خاص شده است. وقتی نظام مالیاتی به درستی کار نمیکند، ثروتمندان از بازار داراییها و جابهجایی نقدینگی در بازار داراییها، سودهای کلانی کسب میکنند. ضمن اینکه این طبقه برخوردار هم به نظام بانکی و تسهیلاتی دسترسی بیشتری داشتهاند و هم یارانه افزونتری دریافت کردهاند. در عین حال مالیاتی هم نپرداختهاند و سودهای نجومی بدون کار و تلاش و زحمت بردهاند. این روند باعث افزایش شکاف طبقاتی شده و علامت ناگواری به جامعه ایرانی میدهد. بنابراین 7 دهک ایرانیها در وضعیت وخیم معیشتی هستند و حتی برای اجاره یک واحد خانه حداقلی و تامین خوراک و پوشاک هم مشکل دارند. دهکهای هشتم و نهم در وضعیت متعادل و نسبتا خوب هستند و یک دهک هم ثروتهای نجومی خود را چند برابر کردهاند. این روند به اندازهای غیرمتعادل بوده که توجه مجامع جهانی اقتصاد و رسانههایی چون فوربس را نیز جلب کرده است.