در کشور ما دولت-ملت مدرن شکل نگرفته است
آرمان-سعید شمس:
بیاعتمادی عمومی روزبهروز بیشتر میشود و مردم روزبهروز تهدیدها و تحدیدهای بیشتری را متوجه خود میبینند تا نتیجهاش، این شود كه موجی از ناامیدی و یأس بهطور ملموسی خودنمایی كند تا این سوال طرح شود كه «چرایی چنین شرایطی در چیست» و «راه یا راهكارهای برونرفت از چنین وضعیت هزینهسازی چه میتواند باشد». بههر حال مشخص است، تداوم چنین شرایطی منافع عمومی و آرامش و آسایش اجتماعی را بهطور جدی تهدید میكند و دقیقا به همین دلیل، لازم است تا همه، تمام هموغمشان را بگذارند تا بلكه بتوان وضعیت كدر شده را ترمیم كرد و كشور را به مسیر توسعه بازگرداند. «آنچه معلوم و غیرقابل انکار است، این است که در کشور ما دولت-ملت مدرن شکل نگرفته است و حتی انقلاب ایران هم که یکی از اهداف اصلیاش دولت-ملت بود هم نتوانست در تحقق این هدف مهم به توفیق برسد و این «مهم» به نحو ناقصی محقق شده است، اما از طرفی ارزشهای متعالی اخلاقی، انسانی، معنوی و دینی که در ذهن ایرانیان سترگ است، باعث میشود تا در هنگامه بحرانها، مردم آستینها را بالا بزنند و نوعدوستی کنند. اما از آنجایی که بهدلیل بیگانگیای که بین مردم و ساختارهای قدرت وجود دارد، رغبتی برای کمترین همکاری در برنامهها تن نمیدهند. مثلا وقتی بهدلیل بیآبی، از کشاورزان خواسته میشود که «محصول خود را تغییر دهند» به همین دلیل همان بیگانگی، امتناع میکنند». بیژن عبدالكریمی استاد فلسفه و پژوهشگر اجتماعی با طرح اظهارات بالا به پرسشهای «آرمان» پاسخ میگوید.
بیاعتمادی عمومی بهطور نگران کنندهای خودنمایی میکند. این پدیده، چه تبعاتی را میتواند، در پی داشته باشد؟
بیاعتمادی اجتماعی هزینههای بسیار سنگینی میتواند در پی داشته باشد. در واقع وقتی مردم اعتمادشان را از دست میدهند، با برنامههای قدرت سیاسی و برنامههای در نظر گرفته شده در راستای توسعه، همکاری نمیکنند. بهعنوان مثال اگر کشور با پدیده کم آبی مواجه شود، رغبتی برای همکاری نشان نمیدهند که خب؛ معلوم است، چنین حالتی، نظم نظام اقتصادی را بر هم میزند. همچنین وقتی مردم به سیستم اعتماد نکنند، بهلحاظ روابط بینالملل، دستگاه دیپلماسی نمیتواند با اعتماد به نفس لازم نقشاش را آنطور که باید ایفا کند. ضرر دیگر و آنچه بهشدت نگرانکننده است، این است که مردم به رسانههای خارجی و بیگانه رجوع میکنند و این فرصتی برای دشمنان است تا بتوانند، افکار عمومی داخل را بر اساس توقعها و برنامههای خود به هر سمت و سویی که میخواهند، هدایت کنند.
اما همین مردم در مواقع حادثههایی چون زلزله، حمیتی مثالزدنی را از خود نشان میدهند.
آنچه معلوم و غیرقابل انکار است، این است که در کشور ما دولت-ملت مدرن شکل نگرفته است و حتی انقلاب ایران هم که یکی از اهداف اصلیاش دولت-ملت بود هم نتوانست در تحقق این هدف مهم به توفیق برسد و این «مهم» به نحو ناقصی محقق شده است. اما از طرفی ارزشهای متعالی اخلاقی، انسانی، معنوی و دینی که در ذهن ایرانیان سترگ است، باعث میشود تا در هنگامه بحرانها، مردم آستینها را بالا بزنند و نوعدوستی کنند. اما از آنجایی که بهدلیل بیگانگیای که بین مردم و ساختارهای قدرت وجود دارد، رغبتی برای کمترین همکاری در برنامههای حاكمیتی نشان نمیدهند. مثلا وقتی بهدلیل بیآبی، از کشاورزان خواسته میشود که «محصول خود را تغییر دهند» به همین دلیل همان بیگانگی، امتناع میکنند.
در بیگانگیای که بین دولت و مردم به وجود آمده است، مردم سهم و نقش بیشتری دارند یا دولت؟
به هیچوجه، تاکید میکنم به هیچوجه این حق را نداریم، مردم را مقصر بدانیم و شماتت کنیم. اصولا آنهایی که مردم را محکوم میکنند، شارلاتانند و به شارلاتانیزم دامن میزنند. در واقع باید اینطور گفت، مردم محصول مناسبات و فعالیتهای ساختار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و البته وادادگی اجتماعی هستند. مشکل، این است که در این 40 سال، ما تحرکات معکوسی داشته و عجیب است که به سیر در مسیر معکوس اصرار نشان داده و همچنان میدهیم.
شرایط به حدی است که بتوان گفت، رشته کار از دست دستاندرکاران و تصمیمگیران خارج شده است؟
به لحاظ سیاسی-نظامی هنوز وضعیت به گونهای نیست که مسئولان بلاتکلیفی و سردرگمی را تجربه کنند. اما در فضای اقتصادی شرایط فرق میکند. در واقع اوضاع به گونهای است که افسار مساله از دست تصمیمگیران خارج شده است و دقیقا به همین دلیل، مردم روزبهروز تهدیدها و تحدیدهای بیشتری را حس میکنند. با این توضیح که مشکلات معیشتی به مانند سمی است که آرامش، نشاط و امنیت اجتماعی را به جدیترین شکل ممکن تهدید میکند و خب؛ شما از چنین جامعهای چه توقعی میتوانید داشته باشید؟ آیا غیر از این است که در چنین اوضاعی باید منتظر خودنمایی روزافزون پدیدههایی چون بیاخلاقی، فساد، اتهام و… باشیم؟ قطعا پاسخ تألم برانگیز به این سوال «نه» است.
اینکه فساد از نظر عمومی به امری عادی بدل شده را چطور میتوان تحلیل کرد؟ روزگاری اختلاسهای چندصدمیلیونی همه را متعجب میکرد، اما شاهدیم که اختلاسهای بعضا بالایهزارمیلیاردی هم بهعنوان خبری عادی انعکاس پیدا میکند!
ندانمکاریها و تصمیمسازیهای اشتباه و بیدر و پیکر شدن بیتالمال، بهطور کاملا طبیعی موجب شده تا سستی و رخوت در جامعه بیشتر و بیشتر شود که برای چنین حالتی میتوان دلیلهای زیادی را شمرد. یک دلیلش در واقع به تعبیر بودریار موج سوم میلیلسم جهانیان را در بر گرفته که خب؛ جامعه ایران هم از این قائده مستثنی نیست. دلیل دیگرش هم اتمیزه شدن جامعه و همچنین اندیویدوآلی یا همان فردگرایی است. که نتیجه این وضعیت باعث از بین رفتن احساس تعلق فرد به اتفاقات پیرامون خود میشود و افراد فقط و فقط در جهت منافع شخصی خود میکوشند. در چنین شرایطی اخلاق کاملا متزلزل میشود و حیات اخلاقی در جامعه را به قهقرا میبرد. با این توضیح که وقتی متافیزیک اخلاق به این شکل به بنبست میرسد، همچنان که در ایران حاشیه نشین شده است، در واقع صفات ساختاری میشود. در چنین حالتی، نیرویی نمیماند که در او ارادهای برای مقابله و برچیدن فساد به وجود بیاید. در واقع همه نیروهایی که باید در مقام مبارزهکننده و برخوردکننده با سوءاستفادهکنندگان قد علم کنند، خودشان به عواملی محرک برای حرکت جریان فساد تبدیل میشوند و فسادی کاملا، تاکید میکنم کاملا ساختاری و بنیادی را در کشور به وجود میآورند.
وقتی یک نظامی با شعارهای اخلاقی و اسلامی روی کار میآید، در کدام بخش از قدرت مشکل دارد که اصول فراموش شده و فساد سیستماتیک فرصت ابراز اندام پیدا میکند؟
وقتی نهادهایی انتقادناپذیر جلوه داده میشوند، باعث میشود تا لایههای این نهادها فسادپذیر شوند. دلیلش هم ظاهر شدن نوعی فرمالیسم و ظاهرگرایی است که باعث کنار گذاشتهشدن نیروهای اصیل و روی کار آمدن آنهایی میشود که با ظاهرسازی خودشان را به دروغ خادم نشان داده و از این طریق تمامی مجاری قدرت و تصمیمسازی و همچنین ثروت را صاحب شدهاند.
چطور میشود، ظاهرسازها، فضایی مناسب برای تحرکات خود پیدا میکنند؟
مشکل این است، در نظام ما بدعتی به اشتباه، اصل شده تا قدرت سیاسی فقط در اختیار یک جریان و اشخاص خاص قرار بگیرد. آن قدرت این بود که «حفظ نظام» را نسبت به هر اتفاق دیگری در اولویت میبیند و به همین دلیل، همه نیروهایی که به هر حال نقدهایی به نظام دارند، به حاشیه رانده شوند تا چهرههای قلابی بتوانند با ظاهرسازی رانتخواری و دنیاپرستیهای خود را ادامه بدهند. اتفاق بد این است، ساختار قدرت ما به قدری معیوب شده است که مفسدان بهراحتی به لایههای قدرت و ثروت دست پیدا میکنند و رابطههایی که برقرار میکنند، کشور را با شرایطی بسیار پیچیده مواجه میکند. آنهم در اوضاعی که هیج برنامه آلترناتیوی تعیین نشده تا برای اصلاح امور به آن رجوع کرد.
هنگام بحران، توقع این است که مسئولان شرایط را مدیریت کنند، اما در ایران با وجود همهمانعها، نهادهای موثر و حتی شخصیتهای تراز اول وارد فضای جدل و بحث و حتی تهمت و افترا به همدیگر میشوند! درک هزینهسازبودن جدل در وضعیت بحرانی اینقدر سخت است که برخی مسئولان در رفتار خود قصد تجدیدنظر نمیکنند؟
نظام سیاسی و مدیریتی ما وارد برههای بحرانی و رادیکال شده است که برای ترمیم فضا لازم است باید به منافعملی التزام داشته باشیم. البته اصلا و ابدا منظورم این نیست که این دو مقوله باهم در تناقض هستند، اما یک جاهایی باید برای تامین منافع ملی، چشم به بخشی از قدرت سیاسیمان ببندیم. چراكه اگر قدرت سیاسی تمایلی برای توجه نشان دادن به چنین رویکردی نداشته باشد، حتما در آینده با بحرانهایی بسیار بسیار جدیتری روبهرو خواهیم شد.با وجود توجه عمومی به شبکههای اجتماعی، همچنان میتوان اینطور گفت که صداوسیما میتواند در کاهش مشکلات موثر نشان بدهد، اما شاهدیم که در این وضعیت اقتصادی، خانههای مجلل و سفرههای رنگارنگ نشان داده میشود.شما و من بهعنوان یک شهروند عادی، اتفاقات افتاده را به بحث گذاشتهایم. موضوع این است، در کشور ما یک اشرافیتی شکل گرفته است و تکنوکراتها و بوروکراتها به مدیریت عالی رسیدهاند که در همه این ساختارها از جمله صداوسیما مساله حقیقت و منفعت عمومی آنچنان که لازم است، مطرح نیست. در واقع طبقه نوظهور که تکنوکراتها و بوروکراتها هستند، ترجیحشان این است که منافع شخصیشان را پیگیری کنند تا تعداد صفرهای فیشهایشان زیادتر شود که به همین دلیل، دغدغه اکثریت قریب به اتفاق مدیران، حفظ شرایط موجود است، در واقع خودشان را با وزش باد و ساختار قدرت هماهنگ میکنند تا هدف هایشان را محقق ببینند.
در نظامی که بر اساس رأی مردم و توجه به مطالبههای عمومی بنا شده است، چه نهادها یا احیانا چه چهرههایی باید دست چنین افرادی را از داراییهای عمومی کوتاه کنند؟
بهگمان من اگر در کشور، جریان جدیدی فارغ از بازیهای بهاصطلاح، بهاصطلاح و بهاصطلاح اصولگرا و اصلاحطلب که هر دو هم از یک منبع منتفع میشوند شکل بگیرد، فرصت را به نیروهای اصلی میدهد تا همدیگر را پیدا کنند تا برای حفظ منافع کشور بتوانند فعالیتهای مثبت و لازمی را داشته باشند. *سوال این است که جریان مستقر، اجازه و فرصت بروز اندام را به نیروهای جدید میدهد؟
قاعدتا قدرت سیاسی به آن پختگی نرسیده است و اگر اوضاع اصلاح نشود، بحران و مشکلات به اندازهای تهدیدکننده خواهد شد که برای قدرتداران فعلی، چارهای جزء عقبنشینی نخواهد گذاشت.
نکته پایانی؟
باید بدانیم، با وضعیت بسیار دشواری مواجه هستیم و برای خروج از این وضعیت، بهشدت نیازمند هوشمندی و همچنین دوری از رفتارهای آنارشیستی هستیم تا شاید بتوانیم، به نقطه امیدوار کنندهای برسیم